زندیق

آنچه نمیخواهند شما بدانید

زندیق

آنچه نمیخواهند شما بدانید

تحلیل شخصیت زکریای رازی

 

علامه شهید مرتضی مطهری می نویسد :

««ابوبکر محمد بن زکریای رازی که به «جالینوس العرب» اشتهار یافته است. بیشتر شهرت و هم تخصص وی در طب است. در این فن از طراز اول تاریخ شمرده می شود. برخی او را در طب عملی و تجربی بر بوعلی ترجیح داده اند. در سال 251 متولد شده و در سال 313 درگذشته است. قبلاً گفتیم که ابن الندیم او را شاگرد بلخی شمرده است و احتمالاً این بلخی همان ابوزید بلخی شاگرد کندی است. علیهذا رازی شاگرد شاگرد کندی است. قرائن دیگری به دست آمده که تأیید می کند استاد رازی همان ابوزید بلخی است [1] ابوزید در سال 243 یا 244 متولد شد و از شاگرد خود (رازی) که در 251 متولد شده است 7 یا 8 سال بزرگتر بوده است و البته این بعید نیست، خصوصاً با توجه به اینکه رازی در بزرگسالی به تحصیل اشتغال پیدا کرده است. ابوزید 9 سال هم بعد از شاگرد خود زنده بوده است. استاد دیگر رازی ابوالعباس ایرانشهری است که قبلاً نام بردیم و اطلاع درستی از او در دست نیست. رازی عقاید فلسفی خاص دارد، به فلسفه ی ارسطویی زمان خویش تسلیم نبوده است. در باب ترکیب جسم قائل به «اجزاء ذره ای» بوده است. عقیده ی خاصی در باب «قدمای خمسه» داشته است که معروف است و کم و بیش در کتب فلسفه مطرح است. عقاید فلسفی رازی را در باب «قدمای خمسه» فارابی، ابوالحسین شهید بلخی، علی بن رضوان مصری، ابن الهیثم بصری رد کرده اند.

در فهرست کتب رازی، کتاب فی النبوات آمده که دیگران به طعن و استهزا نام او را «نقض الادیان» نهاده اند و کتاب دیگری به نام فی حیل المتنبئین که دیگران به طعن نام او را «مخاریق الانبیاء» گذاشته اند. این کتابها در دست نیست، ولی متکلمین اسماعیلی از قبیل ابوحاتم رازی و ناصرخسرو (و شاید منقول از ابوحاتم) در کتب خود به نقل قول از رازی مطالبی آورده مبنی بر اینکه او منکر نبوات بوده است. هرچند ابوحاتم نام رازی را نبرده است و از او با کلمه ی «ملحد» یاد کرده است ولی مسلّم است که منظور او محمد بن زکریای رازی است. نظر به اینکه آن کتب در دست نیست، نمی توان اظهار نظر قطعی کرد ولی از مجموع قرائن می توان به دست آورد که رازی منکر نبوات نبوده و با «متنبئین» (مدعیان دروغین نبوت) در ستیزه بوده است. مباحثات رازی با ابوحاتم اسماعیلی در منزل یکی از بزرگان ری در حضور اکابر و بزرگان شهر و «علی رؤوس الاشهاد» محال است که در زمینه ی ابطال نبوات باشد و رازی صریحاً و علناً همه ی نبوات را تکذیب کند و همه ی مذاهب را باطل بداند و در نهایت احترام هم زیست نماید.

این که برخی ادعا می کنند که ابوریحان بیرونی کتابی به نام «نقض الادیان» و کتابی به نام «مخاریق الانبیاء» به رازی نسبت داده است [2]به هیچ وجه صحیح نیست. ابوریحان یکی از آن کتابها را «فی النبوات» و دیگری را «فی حیل المتنبئین» می خواند و به دنبال نام هر کدام کلمه ی «یُدعی » را اضافه می کند و می رساند که این نام را دیگران داده اند. ابن ابی اصیبعه ضمن اینکه نسبت چنین کتابی را به رازی انکار می کند، احتمال می دهد که برخی «اشرار» این کتاب را ساخته و از روی دشمنی به رازی نسبت داده باشند و تصریح می کند که نام «مخاریق الانبیاء» را دشمنان رازی نظیر علی بن رضوان مصری به این کتاب داده اند نه خود رازی. از سخن ابن ابی اصیبعه پیداست که کتاب نبوات و کتاب حیل المتنبئین غیر این کتابی است که این نام به او داده شده است، و آن دو کتاب وضع روشنی دارد. بعلاوه، رازی سخت پابند به توحید و معاد و اصالت و بقاء روح است.

کتابی داردفی ان للانسان خالقاً متقناً حکیما [3]و کتابی دارد در رد سیسن ثنوی [4](رد بر مانویت) و رساله ای الی علی بن شهید البلخی فی تثبیت المعاد [5]و نظرش در آن کتاب- همچنانکه ابن ابی اصیبعه می گوید- نقد نظریه ی منکران معاد است، و کتابی فی ان النفس لیس بجسم [6] . چگونه ممکن است کسی همه ی اصول مبدأ و معاد و روح و نفس را پذیرفته باشد و منکر نبوات و شرایع باشد؟ ! بعلاوه او کتابی دارد فی آثار الامام الفاضل المعصوم [7] که به احتمال قوی بر طبق مذاق شیعه در امامت نوشته است، و کتابی دارد به نام النقض علی الکیال فی الامامة [8] و کتابی به نام کتاب الامام و المأموم المحقین [9] ، و همه می رساند که اندیشه ی امامت فکر او را مشغول می داشته است. بدیهی است کسی که منکر شرایع و نبوات باشد، درباره ی امامت حساسیتی ندارد. بعید نیست همچنانکه بعضی گفته اند .[10]

رازی تا حدودی طرز تفکر شیعی امامی داشته است و همه ی مفکّرانی که این گونه طرز تفکر داشته اند، از طرف دشمنان شیعه ی امامیه متهم به کفر و زندقه می شدند. گذشته از همه ی اینها استدلالی که از رازی در انکار نبوت نقل شده، آنقدر سست و ضعیف است که از مفکّری مانند رازی بسیار بعید است، از قبیل این که اگر می بایست مردم هدایت شوند چرا همه ی مردم پیامبر نیستند؟ ! . آنچه می توان گفت این است که رازی اشتباهات و انحرافاتی داشته است، ولی نه در حد انکار نبوات و شرایع؛ دشمنان او که سخنان او را نقل کرده اند به او چنین چهره ای داده اند و اصل سخن رازی هم که در دست نیست .

ما در عصر خود کتابهایی دیده ایم که خالی از اشتباهات و انحرافاتی نیستند، ولی مخالفان آن کتابها چنان چهره ای به آن کتابها داده اند که اگر کسی اصل آن کتابها را ندیده باشد باور نمی کند که این رسالات و مقالات در رد چنان کتابی باشد. رازی دو دسته مخالف داشته است: مخالفانی که بر آراء فلسفی او رد نوشته اند مانند فارابی و شهید بلخی و ابن هیثم و بعضی دیگر، و مخالفانی که بر آراء مذهبی او رد نوشته اند. تنها این گروه که همان اسماعیلیان اند و تاریخ، خود آنها را «ملاحده» می خواند، چهره ی «الحاد» به رازی در تاریخ داده اند و دیگران را هم تا حدی تحت تأثیر قرار داده اند. اخیراً ملاحده ی عصر ما به نحوی دیگر در تأیید ملاحده ی اسماعیلی چهره ی الحادی به رازی می دهند، ولی نه به منظور بلاتوجیه ساختن رازی بلکه به منظور توجیه کردن خودشان. مطلبی دیگر که باید ناگفته نماند این است که رازی علیرغم نبوغ و تخصص در طب، در اندیشه های فلسفی توانا نبوده است. می توان به ابن سینا حق داد که در پاسخ به پرسشهای ابوریحان بیرونی، رازی را «المتکلف الفضولی المتکلم بما لایعنیه» می خواند. »[11] 


 


1[] .شرح حال و آثار و افکار رازی، به قلم دکتر مهدی محقق درمقدمه ی ترجمه ی السیرة الفلسفیة رازی، ص 7

[2] .دکتر محقق، مقدمه ی ترجمه ی السیرة الفلسفیه ، ص 56

[3] .عیون الانباء ، ج /2ص 352

[4] .همان، ج /3ص 352

[5] .همان، ج /2ص 359

[6] .همان، ج /3ص 358

[7] .همان، ج /2ص 359

[8] .همان، ص 358

[9] .همان، ص 359

. [10]فلاسفه ی شیعه

[11]کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ، چاپ دوازدهم ، جلد دوم ، صفحه ی 534 -538

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.