زندیق

آنچه نمیخواهند شما بدانید

زندیق

آنچه نمیخواهند شما بدانید

اسناد نهج البلاغه


نویسنده : سید کاظم طباطبایی


عرب از دیرباز با ادبیات و جلوه های مختلف آن آشنایی و آمیختگی داشته است؛ آن را می پسندیده و با آن زندگی می کرده است. حتی قبل از اسلام، با آن که از علم و حکمت به دور و با لطایف و ظرایف عقلی بیگانه بود، به سخن و سخنوری اهمیت می داده و آن را می ستوده است. اشعار عرب جاهلی از فخامت ویژه ای برخوردار بوده و جایگاه ویژه ای داشته است؛ بدان سان که تنها مجتمع فرهنگی جزیرةالعرب، اجتماع سالانه شاعران بزرگ عرب بود که اشعار خود را در وصف زن و اسب و شراب برای علاقه مندان و اعراب بدوی می خواندند. آن زمان عده بسیار کمی خواندن و نوشتن می دانستند، ولی علاقه آنان به زیبایی های هنری اشعار چنان بود که آن ها را سینه به سینه حفظ کردند و به نسل های پسین انتقال دادند. شگفتا که بعضی از متون بلند و دشوار، مانند معلقات سبع، بدین گونه محفوظ مانده و به دست ما رسیده است.

 

می توان گفت که اعجاز بلاغی قرآن - که یکی از وجوه اعجاز این کتاب آسمانی است - پاسخ به این نیاز و فرهنگ بوده است. شاید اگر حکمت های قرآنی در قالبی غیر از قالب بلاغی موجود بر مردمان عرضه می شد، شیفتگی و شیدایی آنان را باعث نمی گشت. این علاقه و احترام به سخن و سخنوری در نسل های بعد نیز حفظ شد، آن سان که خطیب و خطابه، مانند شعر و کلمات مسجع و منظوم، در میان آنان جایگاه ویژه ای داشت. تحسین و تبلیغ سخنان زیبا، آن چنان گسترده بود که حتی به عقاید و نظریات خاص گوینده توجه نمی شد. بدین سبب مثلاً خطبه ها و اشعار زیادی از خوارج برجای مانده و به دست ما رسیده است، با آن که مردم به دلیل عقاید خاص آنان هیچ گاه به ایشان اقبال نکرده اند؛ اما چون خوب سخن می گفته و شعر می سروده اند، خطبه ها و اشعارشان گسترش یافته است.

 

اگر چه مردم به «خوب سخن گفتن» اقبال می کرده اند، آن گاه که «خوب سخن گفتن» با «سخنِ خوب گفتن» همراه می شده است، استقبال مردمان نیز افزایش می یافته است؛ بنابراین تعجبی نیست اگر سخن زیبای امام علی (ع)، که در اوج قله سخنوری قرار دارد و دارای ویژگی «خوب سخن گفتن» و «سخنِ خوب گفتن» است، سینه به سینه میان مردمان نقل شود و به نسل های بعد انتقال یابد. نقل این سخنان و تحسین و تمجید آن حتی در دوران سخت بنی امیه نیز رواج داشت. گفتار ابن زیاد، آن گاه که اسیران کربلا را به کوفه آوردند، شاهد خوبی برای این مدعا است. آن هنگام که زینب (ع) خطاب به او گفت:

 

لَعَمْری لَقَدْ قَتَلْتَ کَهْلی وَ أَبَرْتَ اَهْلی و اجْتَثَثْتَ اَصْلی فَإِنْ یَشْفِکَ هذا فَقَدْ اِشْتَفَیْتَ؛ [1] «مهتر ما را کشتی؛ از خویشانم کسی نهشتی؛ نهال ما را شکستی؛ ریشه ما را از هم گسستی؛ اگر درمان تو این است، آری چنین است.» [2] .

 

عبیداللَّه بن زیاد در عین شقاوت و نامردی، نمی توانست این شهامت و سخنوری را تحسین نکند. او زبان به مدح زینب (ع) گشود و کلام او را با کلام علی (ع) مقایسه کرد، اگرچه سخنش به طعن آلوده بود. گفت: «سخن به سجع می گوید، پدرش نیز سخنان مسجع می گفت.» [3] سخن ابن زیاد اشاره به جایگاه ویژه سخنان امام علی (ع) در بین مردم کوفه دارد؛ مردمی که بیست سال در سلطه وحشتناک ترین و خفقان آورترین حکومت، حتی نمی توانستند علنی نام مولا را ببرند و از او یاد کنند.

 

انتخاب «صد کلمه» از کلمات امام توسط جاحظ (150 - 255 هجری)، که از سخن شناس ترین ادیبان عرب است، نیز شاهد دیگری بر این منزلت ویژه است. جاحظ به عثمانیه تمایل دارد و معمولاً به دنبال خرده گیری بر سیره امام علی (ع) است، [4] ولی این تمایل باعث نشده است که کلمات زیبای امام را وانهد. او همچنین در کتاب دیگر خود البیان والتبیین بعضی از خطبه ها و سخنان امام را آورده است. زیبایی ادبی کلام امام علی (ع) همراه با واگویی مطالب علمی، دینی، اجتماعی، تاریخی و خصوصاً پافشاری بر عدالت، در ماندگاری سخنان امام علی (ع) تأثیر داشته است.

 

حفظ و تدوین سخنان امام علی

 

ضبط و تدوین سخنان امام علی (ع) در دوران حیات آن حضرت آغاز شد. ابواسحاق سبیعی می گوید: «از حارث اعور شنیدم که امام علی (ع) بعد از نماز عصر خطبه ای خواند در توصیف و تعظیم پروردگار که مردم از زیبایی آن مبهوت شدند. از حارث پرسیدم: آیا آن خطبه را در حافظه داری؟ حارث گفت: آن را نوشته ام، آن گاه نوشته اش را بر ما املا کرد.» [1] ظاهراً حارث اعور آمادگی نوشتن خطبه را داشته و سخنرانی امام علی (ع) بعد از نماز عصر، برای او غیر منتظره نبوده است.

 

امام علی (ع) اصحاب خود را به نوشتن حدیث ترغیب می فرمود و حارث اعور را در نوشتن خطبه ها و سخنان خویش یاری و رهنمایی می کرد. [2] همچنین زیدبن وهب بعضی از خطبه های امام را نوشته و آن را مدون کرده است. از کتاب او با عنوان خُطَبُ امیرالمؤمنین علی المنابر در کتب رجالی یاد شده است. امام علی (ع) نوشتن احادیث را «قید العلم» می نامید. [3] .

 

بدین سان بسیاری از سخنان امام علی (ع) نوشته شد و به نسل های بعد رسید. در قرن سوم هجری، نزدیک به پانصد خطبه از امام علی (ع) در دست بوده است. این ها غیر از نامه های امام علی (ع) است که از ابتدا به صورت نوشته بوده و به همان صورت باقی مانده است.

 

یعقوبی (متوفای 286 هجری) از چهارصد خطبه امام علی (ع) یاد می کند که مردم آن ها را در حافظه داشته اند. [4] مسعودی (متوفای 346 هجری) از چهارصد و هشتاد و اندی خطبه سخن می گوید که امام آن ها را ارتجالاً ایراد کرده است و مردم آن ها را از بَر کرده اند. [5] کلام مسعودی را از زاویه دیگر نیز می توان نگریست: اگر شمار خطبه های رایج در میان مردم نزدیک به پانصد باشد، بی شک خطبه های غیر رایج نیز باید مقدار قابل توجهی را تشکیل دهد. متأسفانه از این مجموعه بزرگ، اکنون تعداد کمی در دست ما است.

 

اولین نگارش ها :



درباره خطبه ها و نامه ها

 

 

 

در کتاب های رجالی و تراجم از افراد ذیل به عنوان کسانی که کتابی به نام خُطَبُ امیرالمؤمنین (ع) تألیف کرده اند، یاد شده است:

 

1. زید بن وهب: متوفای 96 هجری. کتاب او با نام خطب امیرالمؤمنین (ع) علی المنابر فی الجمع و الاعیاد و غیرها [1] تا زمان شیخ طوسی، متوفای 460 هجری، موجود بوده است. [2] .

 

2. مسعدة بن صدقه: از اصحاب امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) . [3] سید رضی یکی از خطبه های نهج البلاغه را از مسعده نقل کرده است. [4] .

 

3. محمد بن عمر واقدی: متوفای 270 هجری. [5] یکی از خطبه ها و نامه های نهج البلاغه از او نقل شده است. [6] .

 

4. ابراهیم بن حکم فرازی: زنده اواسط قرن دوم هجری. [7] .

 

5. اسماعیل بن مهران: از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) . [8] .

 

6. صالح بن ابی حماد: زنده قرن سوم هجری. [9] .

 

7. علی بن محمد مدائنی: متوفای 224 هجری. [10] .

 

8. عبدالعظیم حسنی: متوفای 252 هجری. [11] .

 

9. عبدالعزیز بن یحیی جلودی: متوفای 332 هجری. او علاوه بر کتاب خطب علی (ع)، کتاب های رسائل علی (ع)، شعر علی (ع)، مواعظ علی (ع)، ذکر کلام علی فی الملاحم، الدعاء عن علی (ع) و الادب عن علی (ع) را نیز جمع آوری و تدوین کرده است. [12] .

 

10. ابراهیم بن محمد ثقفی (مؤلف کتاب الغارات و متوفای 283 هجری) : او کتاب رسائل علی (ع) را تألیف کرده است. [13] .

 

11. محمد بن یعقوب کلینی: متوفای 329 هجری. کتاب رسائل الائمه را تألیف کرده است. [14] .



درباره وقایع

 

تاریخ نگارانی که حوادث تاریخ اسلام و دوران خلافت امام علی (ع) را گزارش کرده اند، سخنان ایشان را درباره حوادث پدید آمده نیز جمع و تدوین کرده اند. این گروه از منابع نیز مجموعه قابل توجهی هستند که به اجمال، به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:

 

1. سلیم بن قیس: [1] قرن اول هجری. از اولین مؤلفان کتاب های حدیثی و تاریخی شیعه و مسلمانان است.

 

2. ابومخنف: قرن دوم هجری. مؤلف کتاب های الجَمَل، صفین، اهل النهروان والخوارج، الغارات، مقتل علی، مقتل محمدبن ابی بکر، مقتل مالک الاشتر، مقتل محمدبن ابی حذیفه، الشوری و مقتل عثمان. [2] .

 

3. هشام بن محمد کلبی: متوفای 206 هجری. مؤلف کتاب های الجمل، صفین، النهروان و الغارات. [3] .

 

4. محمد بن عمر واقدی: متوفای 207 هجری. مؤلف کتاب های الجَمل و صفین. [4] .

 

5. نصر بن مزاحم منقری: متوفای 212 هجری. مؤلف کتاب های وقعة صفین، [5] الجَمل، النهروان و الغارات. [6] .

 

6. ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی: متوفای 283 هجری. علاوه بر کتاب الغارات، کتاب های کلام فی الشوری، بیعة امیرالمؤمنین، الجَمَل و النهروان را تألیف کرده است. [7] .

 

7. بلاذری: متوفای 279 هجری. در کتابش انساب الاشراف.

 

8. مبرد: متوفای 285 هجری. در کتابش الکامل.

 

9. یعقوبی: متوفای 286 هجری. در کتابش تاریخ الیعقوبی.

 

10. محمد بن جریر طبری: متوفای 310 هجری. در کتاب تاریخ الامم و الرسل والملوک. این کتاب که از مشهورترین کتاب های تاریخی است و اکنون در دسترس است، بسیاری از سخنان و نامه های امام علی (ع) را دارا است. سید رضی در نهج البلاغه، در یک مورد به این کتاب استناد کرده است. [8] .

 

11. ابن اعثم کوفی: متوفای 314 هجری. در کتابش الفتوح.

 

12. علی بن حسین مسعودی: متوفای 346 هجری. در کتاب های اخبارالزمان، الاوسط و مروج الذهب. [9] .

 

13. ابوالفرج اصفهانی: متوفای 356 هجری. در کتابش الاغانی.

 

14. شیخ مفید: استاد سید رضی و متوفای 413 هجری. در کتاب های خود الارشاد و الجمل.

 

گروه سوم، کتاب های حدیثی شیعه است که بخش زیادی از خطبه ها و نامه های امام علی (ع) را در خود جای داده است؛ مثلاً تنها کتاب تحف العقول بیش از یک سوم روایات خود را به کلمات امام علی (ع) اختصاص داده است. ابن شعبه حرانی در ابتدای بخش مربوط به سخنان امام علی (ع)، یک خطبه در باب توحید نقل کرده و در مقدمه آن آورده است:

 

اگر می خواستیم تمامی خطبه ها و سخنان امام علی (ع) را که تنها در باب توحید به ما رسیده است بیاوریم، به اندازه همه کتاب می شد، پس به ذکر یک خطبه اکتفا می کنیم. [10] .

 

گفتنی است حجم تحف العقول نزدیک به دو برابر نهج البلاغه است. نکته دیگر این که علاوه بر تحف العقول، این کتاب ها نیز شامل سخنان امام علی (ع) هستند:

 

- الکافی به ویژه روضه کافی؛

 

- کتاب های شیخ صدوق؛

 

- کتاب های شیخ طوسی به ویژه الامالی؛

 

- کتاب های سید ابن طاووس.

 

سید رضی و نهج البلاغه



بهترین روش برای عمومی کردن استفاده از سخنان امام، روشی است که سید رضی (359 - 406 هجری) فقیه، دانشمند و ادیب خوش ذوق شیعی برگزیده است. او با انبوهی از سخنان امام روبه رو بوده است؛ فهرست کتاب های ذکر شده در فصل قبل شاهد این مدعا است. از میان آن ها تعداد معدودی از سخنان مولا را برگزیده است. قبل از او، کسان بسیاری سخنان امام را جمع آوری کرده بودند، ولی کتاب های آنان، بیش تر در بین مورخان و محدثان مشهور بود. نظر آنان بیش تر به معارف و حکمت های والای موجود در سخنان علی (ع) بود و مخاطب این معارف، تنها دانشمندان و فرهیختگان بودند. سید رضی بر آن بود تا زیباترین سخنان امام را برگزیند و در مجموعه ای گرد آورد. به بیان دیگر، سید رضی از منظر فصاحت و بلاغت به کلمات امام علی (ع) می نگریسته است.

 

با توجه به آن که مجموع خطبه های نهج البلاغه نزدیک به 240 عدد است و بسیار از آن ها نیز قطعه هایی از خطبه ای بلند هستند، [1] و می توان تعداد واقعی خطبه ها را حداکثر نزدیک به صد و پنجاه خطبه تقطیع نشده دانست، [2] معلوم می شود که سید رضی کم تر از یک سوم خطبه های امام علی (ع) را نقل کرده است.

 

شیوه نگارش خاص سید رضی، سبب شد که تمام مسلمانان - شیعه و سنی، فقیه و محدث و ادیب و مردم عادی - به این کتاب روی آورند. همین اقبال عام باعث شد که دوستان و دشمنان امام علی (ع) دو ایراد به سید رضی وارد کنند: اعتراض دوست داران امام علی (ع) این بود که چرا او بیش تر سخنان امام علی (ع) را حذف کرده و فقط مقدار اندکی از آن را آورده است. بهتر آن بود که تمام سخنان و کلمات امام علی (ع) جمع آوری می شد و در دسترس مردمان تمام زمان ها قرار می گرفت.

 

اشکال دشمنان آن بود که انتساب این سخنان به امام علی (ع) معلوم نیست و در نهج البلاغه اَسناد و مصادر این سخنان معلوم نشده است.

 

در جواب اعتراض نخست می گوییم که راز ماندگاری نهج البلاغه و استقبال خواص و عوام، آن است که سید رضی، بر خلاف محدثان، تنها به نقل سخنانی که در اوج بلاغت بوده اند، اکتفا کرده است. زیبایی این کلمات باعث شد که پس از تألیف نهج البلاغه و در زمان حیات سید رضی، یعنی بین سال های 400 تا 406 هجری، نسخه های مختلف از این کتاب نوشته و توزیع شود. اگر او تمام سخنان امام علی (ع) را جمع آوری کرده بود، با چنین اقبالی روبه رو نمی شد و به احتمال زیاد، در گذر زمان مفقود می شد؛ همان گونه که کتاب های بسیار مهم تر از این کتاب - که مؤلفانی بسیار مشهورتر داشته اند، مثل کتاب رسائل شیخ کلینی و مدینةالعلم و بیش از دویست کتاب حدیثی دیگر از شیخ صدوق - در طول سالیان دراز نابود شده اند.

 

اشکال دوم، محور اصلی بحث در این نوشتار است. در توجیه این روش سید رضی اجمالاً می توان گفت که سید در پی انتخاب فصیح ترین و بلیغ ترین روایت از سخنان امام بوده است و در انتخاب و ارائه این گونه سخن، به سند و صحت آن توجه نمی شود؛ چون زیبایی سخن از درون متن خود را می نمایاند، نه از ذکر سند.

 

شبهاتی درباره استناد نهج البلاغه :

 


مرحله اول شبهه آفرینی

 

از سخنان ابن ابی الحدید (متوفای 656 هجری) در شرح نهج البلاغه [1] برمی آید که در آن زمان سخن هایی درباره انتساب نهج البلاغه به امام علی (ع) بوده است. ابن ابی الحدید، خود، معتقد است که تمامی نهج البلاغه، کلام امام علی (ع) است و از دیگران هیچ کلامی در آن نیست.

 

اولین نویسنده ای که در استناد نهج البلاغه شبهه کرده و کلام او در دست است، ابن خلکان، مؤلف وفیات الاعیان، [2] متوفای 618 هجری است. او در شرح حال سید مرتضی می گوید:

 

مردم درباره نهج البلاغه، گردآوری شده از کلمات امام علی بن ابی طالب (ع)، اختلاف کرده اند که آیا او مؤلف آن کتاب است یا برادرش رضی. و نیز گفته اند که این کلمات از سخنان امام علی (ع) نیست، بلکه کسی که آن را گردآوری کرده و به وی نسبت داده است، سازنده آن کلمات هم هست. واللَّه اعلم. [3] .

 

این کلام ابن خلکان را نویسندگان دیگری همچون صلاح الدین صفدی (متوفای 764 هجری)، [4] یافعی (متوفای 768 هجری) [5] و ابن عماد (متوفای 808 هجری) [6] نیز تکرار کرده اند. ذهبی (متوفای 748 هجری) نیز در شرح حال سید مرتضی می گوید:

 

او متهم به جعل نهج البلاغه است... و هر کس نهج البلاغه را بخواند یقین می کند که این کتاب به دروغ به امیرمؤمنان نسبت داده شده است؛ زیرا در آن به صراحت از ابوبکر و عمر بدگویی شده و دارای تناقض و الفاظ رکیک و عبارتی است که هر کس از حال صحابه قریشی و متأخران پس از آنان آگاهی داشته باشد، می داند که بیش تر آن ها باطل است. [7] .

 

او در شرح حال سید رضی، اشاره ای به نهج البلاغه و وضع آن! نکرده است. [8] ابن حجر عسقلانی (متوفای 852 هجری) نیز سخن ذهبی را تکرار کرده است. [9] مجموع اعتراضات و خدشه های گذشتگان، همین دو سخن است که دلیل و مدرک ندارد. درباره این کلمات چند نکته قابل ذکر است:

 

1. در هر دو مورد، نهج البلاغه به سید مرتضی نسبت داده شده است، نه سید رضی، و این اشتباه از سوی ذهبی و ابن حجر، که مؤلفانی دانشمند هستند، بسیار عجیب است.

 

2. ابن خلکان، نظر صریح خود را بیان نمی کند، بلکه با الفاظی مبهم، سعی در شایعه پراکنی و ایجاد شبهه دارد. او نمی گوید که آیا به این سخنان معتقد است یا نه. او حتی نمی گوید که این اعتراضات از سوی چه کسانی بیان شده است.

 

3. ذهبی به بعضی از کلمات نهج البلاغه اعتراض کرده است که در آن ها از خلفا گلایه شده است. البته ذهبی فقط از ابوبکر و عمر یاد کرده است، ولی در نهج البلاغه، اعتراض به عثمان بیش از خلیفه اول و دوم است. تعداد این کلمات کم تر از یک درصد از مجموع نهج البلاغه است.

 

4. مطلب عجیب دیگری که ذهبی ادعا کرده است، وجود کلمات رکیک در نهج البلاغه است! هر اعتراضی به نهج البلاغه را می توان تصور کرد، غیر از این.

 

5. هیچ یک از این اعتراضات، با دلیل و مدرک همراه نیست. حتی اگر هیچ دلیلی در استناد نهج البلاغه به امام علی (ع) نداشتیم، مسلماً این اعتراضات پذیرفتنی نبود.

 

مرحله دوم شبهه آفرینی

 

شیخ محمد عبده (متوفای 1323 هجری) مفتی سرزمین مصر، در اوایل قرن چهاردهم هجری با تصحیح نهج البلاغه، و نگارش شرح کوتاهی بر آن، این کتاب را به میان توده مسلمان - مخصوصاً اهل سنت - آورد. کار مهم او، که عالمی مشهور و مبارزی پر آوازه بود، این است که نهج البلاغه را به عموم مسلمانان شناساند. هدیه او، که با مقدمه بسیار زیبا و عالمانه ای بر نهج البلاغه، همراه است، جای خود را در میان مردم باز کرد و در زمان زندگانی عبده و پس از مرگ او بارها چاپ شد.

 

زیبایی نهج البلاغه، موجب رواج بسیار سریع آن در بین مردم شد و همین، باعث حسادت و شبهه افکنی بعضی از نویسندگان روشنفکر یا معاند گشت. موج دوم شبهه افکنی درباره نهج البلاغه در این سال ها آغاز شد. این هجوم، بر خلاف نظرات بدون استدلال و مبتنی بر احساسات پیشینیان (نظیر ابن خلکان و ذهبی)، منظم تر و منطقی تر بود. از این گروه می توان به احمد امین مصری (متوفای 1356 هجری) اشاره کرد. او می گوید:

 

مطالب نهج البلاغه را به امام علی نسبت داده اند. این کتاب مشتمل بر بسیاری از خطبه ها، دعاها، نامه ها، مواعظ و حِکَم است. ناقدان قدیم و جدید، مانند صفدی و هَوار، در مجموع آن ها شک کرده اند. این شک بنابر عللی است؛ از جمله وجود سجع و صناعات لفظی در برخی از خطبه های کتاب که در آن روزگار معمول نبوده است، برخی تعبیرات که پس از انتقال فلسفه یونانی و پس از تدوین علوم پیدا شده است و برخی از معانی دقیق آراسته به سبکی که فقط در عصر عباسیان رواج داشته است؛ مانند وصف طاووس.... [10] .

 

همچنین جرجی زیدان، [11] کارل بروکلمان، [12] شوقی ضیف، [13] محمود محمد شاکر، دکتر شفیع السید و دکتر محمد دسوقی [14] و بعضی دیگر یا حرف های گذشتگان را تکرار کرده اند و یا تنها برپایه تعصب و سیاست زدگی وارد این میدان شده اند.



پاسخ به شبهه ها



محققان و متفکران شیعه و اهل سنت، از دیر باز برخی اشکالات را مطرح کرده و جواب داده اند. این کار در سده اخیر گسترش یافته است. شیوه جواب گویی به اعتراضات را می توان در دو گروه دسته بندی کرد:



سبک شناسی

 

اولین نویسنده ای که به این شبهه جواب داد و به اجمال، استناد تمام نهج البلاغه را به امام علی (ع) اثبات کرد، ابن ابی الحدید معتزلی است. او با معیار قرار دادن علم سبک شناسی متون می گوید:

 

بعضی هوا پرستان می گویند: قسمت اعظم نهج البلاغه، سخنان تازه گفته ای است که برخی از فصیحان شیعه آن ها را برساخته اند. گاهی جعل پاره ای از آن سخنان را به سید رضی نسبت می دهند و گاهی به دیگران. این گروه متعصبانی هستند که تعصب، چشمانشان را کور کرده است. من با استدلالی کوتاه غلط بودن آن را اثبات می کنم و می گویم: یا تمام نهج البلاغه، جعلی و ساختگی است و یا بعض آن. فرضیه نخست باطل است؛ چون ما درستی استناد بعضی از آن ها را می دانیم؛ زیرا بسیاری از محدثان و مورخان غیر شیعی و بدون غرض و تعصب، آن ها را گزارش کرده اند.

 

در بررسی فرض دوم می گوییم که هر کس با سخن آشنا باشد و اندکی علم بیان بداند و اهل ذوق باشد، بین کلام رکیک و فصیح، فصیح و افصح و اصیل و غیر اصیل فرق می گذارد؛ اگر در دفتری، کلام دو یا چند خطیب جمع شده باشد، آن ها را از هم تمیز می دهد و سخن و روش سخنوری آنان را از یکدیگر باز می شناسد؛ چنان که مثلاً در شناخت اشعار شاعران، مثل ابوتَمام یا ابونُواس، چنین کرده اند و بسیاری از اشعار را از دیوان آن ها حذف و در این کار تنها به ذوق خود اعتماد کرده اند.

 

اگر در نهج البلاغه تأمل کنید، همه سخنان را از یک سرچشمه و به یک شیوه می بینید. اگر مقداری از نهج البلاغه اصیل بود و مقداری از آن مجعول، این چنین یکدست نبود؛ بنابراین ادعای کسانی که قسمتی از نهج البلاغه را مجعول می دانند نیز باطل می شود. [1] .

 

به کلام ابن ابی الحدید بیفزاییم که معیار سبک شناسی در شعر و نثر قابل اعتنا است. از این شیوه برای بازشناسی متون اصیل از غیر اصیل استفاده می شود. سبک سخن هر دانشمند، شاعر و خطیب با دیگری تفاوت دارد. با تمرین و آشنایی، به راحتی می توان شعر حافظ را از سعدی و هر دو را از مولوی و هر سه را از صائب و همگی را از ناصر خسرو بازشناخت. این علم ریشه ای کهن دارد، چنان که جاحظ، آن گاه که سخنانی را از معاویه در هنگام مرگ نقل می کند، با همین شیوه آن را نقادی می کند و اصالت آن را مخدوش می شمارد و آن را کلام امام علی (ع) می خواند. [2] ابن خلکان نیز این شیوه را می پسندد. او می گوید که شیفته اشعار یزیدبن معاویه است، آن ها را در حافظه دارد و آن قدر با آن ها مأنوس است که می تواند اصل را از غیر آن تشخیص دهد. [3] .

 

معیار سبک شناسی برای رد سخن ابن خلکان در انتساب نهج البلاغه به سید مرتضی نیز کار برد دارد. ما با سبک سخن سید رضی و سید مرتضی آشناییم و کتاب های آنان در دسترس ما است. نهج البلاغه با انشای هر دو تفاوت آشکار دارد. حتی با مطالعه سخنان سید رضی در ذیل بعضی از خطبه ها و همچنین مقدمه او بر نهج البلاغه و مقایسه آن با خطبه ها و نامه های نهج البلاغه، تفاوت آن ها آشکار و بطلان ادعای کسانی که نهج البلاغه را ساخته سید رضی یا سید مرتضی می دانند ثابت می شود.



شناسایی مصادر



اگر چه معیار سبک شناسی متون، ظن مقبول را برای پژوهش گر آگاه نتیجه می دهد، ولی مشکل آن است که این تجربه، قابل انتقال به غیر - خصوصاً به آن که سر عناد و لجاجت دارد - نیست. بنابراین، این معیار تنها در مقابل خبرگان قابلیت استدلال دارد. بدین جهت در سال های اخیر، فاضلان و دانشمندانی در پی جمع آوری مستندات نهج البلاغه بوده اند. آنان در پی آن بودند که متون موجود در نهج البلاغه را - به ویژه متونی را که بیش تر در آن ها تردید شده بود - در مصادر و منابع پیش از نهج البلاغه بیابند و ثابت کنند که سالیانی قبل از سید رضی، این کلمات از امام علی (ع) گزارش شده است. کتاب های ادب، تاریخ، حدیث و لغت بررسی شد و تمام سخنانی که از امام علی (ع) نقل شده بود با نهج البلاغه تطبیق داده شد. این تحقیقات را می توان در سه گروه طبقه بندی کرد:


اولین کوشش ها


1 - 1. ماهو نهج البلاغه: سید هبة الدین شهرستانی، مطبعة العرفان، سوریه/ 1952 میلادی، 40 صفحه.

 

مؤلف به اشکالات، پاسخ داده و با بررسی مصادر خطبه شقشقیه، آن را مستند و استوار ساخته است. این اثر دو ترجمه به شرح زیر دارد:

 

یک. نهج البلاغه چیست؟ ترجمه ابن یوسف شیرازی.

 

دو. در پیرامون نهج البلاغه، ترجمه میرزاده اهری، چاپ چهارم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

 

2 - 1. مدارک نهج البلاغه، هادی آل کاشف الغطاء، مکتبة الاندلس، لبنان. این کتاب به همراه کتاب مستدرک نهج البلاغه از همین نویسنده در 30 صفحه منتشر شده است.

 

مؤلف دانشمند این کتاب، 93 خطبه، 47 نامه و 37 حکمت را مستند ساخته است، ولی تنها به ذکر نام کتاب مصدر اکتفا کرده و توضیح دقیق تری نداده است.

 

آثار مهم

 

1 - 2. استناد نهج البلاغه، امتیاز علی خان عرشی هندی، به زبان انگلیسی. این کتاب، دو ترجمه به شرح زیر دارد:

 

یک. ترجمه به عربی، عامر انصاری هندی، مجله ثقافةالهند، شماره 4، جلد 8، دسامبر 1975 م، 87 صفحه.

 

دو. ترجمه به فارسی، سید مرتضی آیت اللَّه زاده شیرازی، انتشارات امیرکبیر، 1363 شمسی، 184 صفحه. مؤلف که ظاهراً از اهل سنت و حنفی مذهب است، [1] مصادر 106 خطبه، 37 نامه و 79 حکمت را معین کرده است. این کتاب تنها یک سوم نهج البلاغه را مستند ساخته است.

 

2 - 2. مصادر نهج البلاغه و أسانیده، سید عبدالزهراء حسینی خطیب، لبنان/ 1395 هجری، 4 جلد. در این کتاب مصادر 144 خطبه، 68 نامه و حدود 340 حکمت ضمن بیان مشخصات دقیق کتابشناختی معلوم شده است. خطیب در صدد مستند سازی دقیق نهج البلاغه بوده است. بدین جهت اگر فقط تکه ای از یک خطبه و یا حتی لفظی از آن در یکی از مصادر ذکر شده باشد، مشخصات و مقدار دقیق آن را معلوم کرده است. کوشش مستمر نویسنده، این کتاب را به بهترین نوشته در عرصه مستندسازی نهج البلاغه تبدیل کرده است. دوری گزیدن از اغراق در انبوه نشان دادن مصادر نهج البلاغه، مزیت دیگر این کتاب ارجمند است. ظاهراً خطیب در سال های آخر عمر خود این مجموعه را کامل کرده و آن را در 6 جلد سامان داده است که چشم انتظار انتشار آن هستیم.

 

3- 2. نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، محمدباقر محمودی، 8 جلد ( 6 جلد) . نویسنده در پی آن بوده تا تمام سخنان امام علی (ع) را جمع آوری کند. اگر چه نام کتاب [2] و غرض نویسنده، ارتباطی با اسناد نهج البلاغه ندارد، ولی محصول این تلاش به قوام جنبش مستند سازی کمک کرده و آن را به مراحل پایانی خود نزدیک ساخته است. امید است مجلدات نهایی آن نیز به دوستداران نهج البلاغه عرضه شود.

 

4- 2. مسند نهج البلاغه، تألیف محمدحسین حسینی جلالی. مؤلف محترم در توضیح روش خود نوشته اند:

 

در این کتاب، اسناد روایات نهج البلاغه از سایر کتب شیعی جمع گشته و روایات سایر ائمه (ع) که با الفاظ نهج البلاغه قرابت داشته است نیز به آن ضمیمه گشته است. [3] همچنین نشانی مصادر اهل سنت در پایان آمده است. [4] .


نگارش های نو

 

در سال های اخیر کتاب های گوناگونی درباره اسناد نهج البلاغه به چاپ رسیده است، ولی معمولاً بر تحقیقات گروه دوم متکی بوده و گونه نگرش جدیدی تجربه شده است، نه آن که تحقیق جدیدی عرضه شده باشد. از این گروه می توان کتاب های زیر را بر شمرد:

 

1 - 3. مصادر نهج البلاغه، عبداللَّه نعمه، لبنان/ 1392 هجری، 335 صفحه. مؤلف محترم در قسمت دوم کتاب (صفحه 129 تا آخر) استناد 180 خطبه، 60 نامه و 320 حکمت را روشن ساخته است. ایشان مصدر کلمات را با نام دقیق کلمات و ذکر شماره جلد و صفحه معرفی کرده است.

 

2 - 3. بحثی کوتاه پیرامون مدارک نهج البلاغه، رضا استادی، 1354 شمسی، 140 صفحه. مؤلف مصدر 70 خطبه، 40 نامه و 120 حکمت را از کتاب های گروه دوم برگزیده و به فارسی زبانان معرفی کرده است. سعی ایشان آن بوده که تنها مصادر مقدم بر سید رضی را معرفی کند.

 

3 - 3. پژوهشی در اسناد و مدارک نهج البلاغه، محمدمهدی جعفری، چاپ اول، انتشارات قلم، 1356 شمسی. نویسنده محترم با استفاده از کتاب های گروه دوم، نوشته ای جدید و خوب را به مخاطبان فارسی زبان ارائه داده است.

 

4 - 3. تمام نهج البلاغه، سید صادق موسوی، چاپ دوم، 1418 هجری، 1070 صفحه. مؤلف تلاش کرده است تا متن کامل خطبه ها و نامه های امام علی (ع) را به صورت پیوسته نقل و قراین موجود را در متن اصلی حفظ کند. روش مؤلف با روش سید رضی که به تقطیع سخنان امام پرداخته و به انتخاب اجزای بلاغی آن اهتمام داشته است، مغایر است. در این اثر، اجزای هر خطبه که در مصادر مختلف نقل شده اند نیز معلوم و معرفی شده است. این تحقیق، اگر چه کاستی هایی دارد، بسیار ارزشمند است.

 

5 - 3. اسناد و مدارک نهج البلاغه، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین (محمد دشتی)، چاپ دوم، قم/ 1378 شمسی، 730 صفحه. این کتاب مجموع مصادری است که درکتاب های مختلف به عنوان مصدر هر خطبه و نامه معرفی شده است. علاوه بر آن ظاهراً شامل بعضی مصادر جدید نیز هست، ولی متأسفانه به سبب وجود پاره ای اشکالات در آن، استفاده کامل از آن مشکل است. [1] .

 

6 - 3. روات و محدثین نهج البلاغه، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1378 شمسی، 2 جلد، 1840 صفحه، این کتاب می توانست مهم ترین کتاب در مستندسازی نهج البلاغه باشد، ولی اشکال کتاب پیشین بر این کتاب نیز وارد است.

 

آیت اللَّه حسن زاده آملی نیز به این امر همت گمارده و حدود دو سوم مدارک سخنان حضرت علی (ع) را به دست آورده است؛ [2] ولی این مجموعه تاکنون منتشر نشده است. همچنین «بنیاد نهج البلاغه» در پی آن است که تحقیق جدیدی در موضوع مدارک نهج البلاغه ارائه دهد. این بنیاد تمام سخنان و نامه های امام علی (ع) را جمع آوری کرده و در نتیجه، مدارک جدیدی را سامان داده است. امید است این تلاش و تحقیق در آینده ای نه چندان دور منتشر شود.

 

بایسته ها و شایسته ها در مستند سازی نهج البلاغه

 

منابع و مصادر موجود در دوران سید رضی، بسیار گسترده بوده است. پس از سقوط دولت آل بویه (447 هجری) این سرمایه عظیم نابود شد و کتابخانه های بزرگ بغداد در آتش سوخت. بنابراین دست یافتن به تمام مصادر مؤلف نهج البلاغه امکان پذیر نیست.

 

مستند سازی متن، تحقیق دشوار و ظریفی است و راهی ناهموار در پیش رو دارد. این کار محتاج دقت، ممارست، عشق، تیزبینی و صرف زمان طولانی است. کوشش های افراد مختلف در سده اخیر، نتایج شیرینی داده و به حتم تحقیقات آیندگان آن را بهتر خواهد کرد. شایسته است به نکات زیر در این باره توجه شود:

 

1. استناد اجمالی نهج البلاغه به امام علی (ع) ثابت و قطعی است، ولی بدین معنا نیست که می توان استناد تک تک کلمات را ثابت کرد. حتی خود سید رضی در بعضی موارد، یک واقعه را دو گونه نقل کرده است. در این موارد هر دو نقل زیبا و فصیح هستند و نمی توان نقلی را بر دیگری ترجیح داد. [1] .

 

2. سید رضی به کلمات امام علی (ع) از منظر بلاغی و ادبی نگریسته است. پی گیری سخنان امام در این گونه کتاب ها مفیدتر از جست وجو در منابع فقهی است و احتمالاً با متون نهج البلاغه مشابهت تام خواهد داشت.

 

3. تحقیق و تصحیح کتاب های قدیمی، مسیر مستندسازی نهج البلاغه را هموار می سازد؛ همان گونه که پس از انتشار کتاب الغارات، مدرک بعضی از خطبه های نهج البلاغه معلوم شد.

 

4. تلاش تمام عزیزانی که در این عرصه کوشش کرده اند، رد شبهه جعل نهج البلاغه به وسیله سید رضی بوده است و اینان به ذکر سند حدیث و صحت طریق آن توجه نداشته اند. بهتر است اکنون، سخنان امام علی (ع) در نهج البلاغه از «ارسال» خارج و «مسند» شود. کتاب روات و محدثین نهج البلاغه ادعای چنین تحقیقی را دارد؛ هرچند از عهده آن بر نیامده است.

 

5. عنوان «اسناد و مدارک نهج البلاغه» اقتضا می کند که تنها مصادر مقدم بر سید رضی و یا کتاب های استادان او، مانند شیخ مفید و یا معاصران معروف او مثل شیخ طوسی، معرفی شوند. کتاب هایی که با فاصله زمانی اندکی پس از سید رضی نوشته شده است و به حتم، مصدرهایی غیر از نهج البلاغه داشته است نیز می تواند ذکر شود.



شروح و نسخه های خطی نهج البلاغه، کتاب هایی که از خود نهج البلاغه روایت کرده اند، مثل بحارالانوار، و نیز کتاب هایی که بیش از 200 سال پس از نهج البلاغه تألیف شده اند را نمی توان سند و مدرک نهج البلاغه دانست و از آنان نام برد.


6. به نظر می رسد توثیق صدوری، دقیق تر و محکم تر از توثیق سندی است. با این معیار و در دایره متون غیر فقهی، متون مرسل نهج البلاغه معتبرتر از بسیاری دیگر از متون مسند است.


آدرس این مطلب : http://www.ahrareandeysheh.ir/articel.php?id=010000003146

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.