زندیق

آنچه نمیخواهند شما بدانید

زندیق

آنچه نمیخواهند شما بدانید

قتل ام قرفه

قتل ام قرفه :

«سیره ابن اسحاق که منبع تاریخ طبری است در امور غیرمسلمانان کتاب قابل اعتمادی نیست و به گزارشهای دشمنان اسلام اتکا کرده است.
روایات موجود در باره ام قرفه در کتب حدیث از جمله در کتب کنزالعمال، دلائل ابی نعیم، فتح الباری، مبسوط سرخسی  و سیر اعلام النبلاء به کلی با داستان موجود در سیره ابن اسحاق تفاوت دارد. این فرد در اعلام جنگ بر علیه مسلمین کشته شده است.
در اسلام چنین مجازاتی مطلقا برای هیچ جرمی وجود ندارد. این مجازات خلاف مسلمات اسلامی است و قطعا از اصحاب پیامبر سر نزده است. مطلب منقول در سیره و تاریخ طبری از جمله اسرائیلیات (جعلیات) شمرده می شود.»[1]به گفته یعقوبی : «ام قِرفَه» (فاطمه) : دختر «رَبیعه بن بَدر» (فزاری) زن «مالک بن حُذَیفَه بن بَدر» چهل مرد از نسل خود را بر سر رسول خدا فرستاده و گفته بود که : در مدینه بر وی هجوم برند .[2]


برای اطلاع بیشتر درباره این موضوع می توانید به اینجا مراجعه کنید .


[1] - آدرس این مطلب : http://kadivar.com/?p=13209

[2] - تاریخ پیامبر اسلام ، محمد ابراهیم آیتی ، انتشارات داشنگاه تهران ، چاپ ششم ، صفحه 365 .

برخورد با شاعران کافر و یهودی در زمان حکومت پیامبر


از رمضان سال دوم تا شوّال سال سوم، رخدادهای فراوانی در مدینه و اطراف آن روی داد که به برخی از آنها اشاره می کنیم. نخستین رخدادی که سیره نویسان بدان پرداخته اند، واقعه کشتن زنی به نام «عصما» است که به دست یکی از مسلمانان با نام «عمیر بن عدی» انجام شد .

روایت واقدی چنین است که این زن در اشعاری، اوسیان و خزرجیان را برضد رسول خدا(ص) تحریض می کرد. او در اشعارش به آنان می گفت: چرا از غریبه ای، که نه از بنی مراد است و نه از بنی مذحج [1] ، پیروی کرده اید؟ عُمیر بن عدی که عصما همسر یکی از افراد طایفه او، یعنی «بنی خَطْمه» بود، تصمیم گرفت تا وی را به قتل برساند. واقدی می گوید: در آن زمان، رسول خدا(ص) در بدر بود؛ این مطلب با شعر عصما که خطاب به مردم مدینه می گوید: بعد از کشته شدن سران قوم هنوز به او امیدوارند سازگار نیست [2] ؛ در روایت ابن اسحاق آمده است: که رسول خدا شعر آن زن را شنید و از مردم خواست تا کسی او را از شر زن ایمن سازد. [3] البته اصحاب رسول خدا(ص) بدون اجازت وی به قتل کسی دست نمی زدند. بلاذری نیز می گوید: وقتی او تصمیم به قتل گرفت، مسلمانان در بدر بودند. او صبر کرد تا رسول خدا(ص) بازگشت از وی اجازه گرفت و آن زن را به قتل رساند. [4] .

حسان بن ثابت در اشعاری چند از کار این جوان غیور که «پیش از سپیده، خون گرم آن زن را ریخت» ستایش کرده و آرزو کرد که«خداوند تو را از شربت سرد بهشت سیراب کند آنگاه که نعمت برایت فراوان است». [5] . پس از آن کسانی از بنی خطمه که از ترس بر شرک خود باقی بودند، جرأت یافته ایمان خویش آشکار کردند.

مشابه همین رخداد، که ابن اسحاق آن را پیش از کشتن «عصما» می داند، کشتن ابوعَفَک یهودی است. [6] وی از طایفه بنی عمروبن عوف [7] بوده و بدون آن که اسلام آورد در اشعار خویش مردم مدینه را بر ضد پیامبر(ص) تحریک می کرده است. وی می گفت: سواری که به سراغ قوم من آمد قوم من را متفرق کرد او خطاب به قومش می گوید: «اگر می خواستید به عزت و پادشاهی برسید بهتر بود از «تبّع» دفاع می کردید.» واقدی در اینجا نیز اشاره به در خواست رسول خدا(ص) برای از میان بردن شر او ندارد، اما در روایت ابن اسحاق این مطلب آمده است. به هر روی سالم بن عمیر که خود از همین طایفه بود وی را به قتل رساند. [8] هر چند بلاذری می گوید: روایت دیگر حکایت از آن دارد که امام علی(ع) وی را به قتل رسانده است. [9] زنی مسلمان در اشعاری از کشنده ابوعفک ستایش کرد و با«حنیف» خواندن آن مسلمان گفت: «ای کاش می دانست که کشنده او انسان بوده یا فرشته.» [10] .

یک شاعر دیگر نیز در این فاصله به قتل رسید. او از چهرگان و برجستگان یهودی مدینه یعنی کعب بن اشرف بود. وی در اصل از طایفه بنی طئ اما مادرش از یهودیان بنی النضیربود. [11] ابن شهاب می گوید: در مدینه گروههای مختلفی بودند گروهی مسلمان که گرد پیامبر(ص) جمع شده بودند. گروه دیگر عده ایی یهودیان اهل سلاح و قلعه بودند و برخی از آنان همپیمان اوس و خزرج؛ گروهی نیز مشرک که هنوز بر بت پرستی باقی مانده بودند. رسول خدا(ص) کوشید تا بین آنان دوستی و مودت برقرار سازد [12] در برابر اینها، مشرکان و یهودیانی بودند که رسول خدا(ص)و مسلمانان را آزار می دادند. خداوند در قرآن به این آزار اشاره کرده آن جاکه فرموده است: «شما را به مال و جان آزمایش خواهند کرد. و از زبان اهل کتاب و مشرکان آزار فراوان خواهید شنید. اگر شکیبایی کنید و پرهیزکار باشید نشانه قدرت اراده شماست.» [13] .

کعب بن اشرف از چهره های بارزی بود که به آزار رسول خدا(ص) می پرداخت. او پس از بدر به مکه رفت، اشعاری در مرثیه کشته گان قریش خواند و آنان را بر ضد مسلمانان تحریض کرد. جالب آن است که هر کجا که کعب بر قومی فرود می آمد، حسان به دستور رسول خدا(ص) به هجو آن قوم مشرک می پرداخت. از آنجا که هجویات حسان قوی بود، آن قوم، برای آن که گرفتار هجو بیشتری نشوند، کعب را از خود دور می کردند. چند بار این وضع تکرار شد تا آن که کعب بدون آن که مأمنی بیابد به مدینه باز گشت. اکنون موقع آن بود تا مسلمانان از شر وی رهایی یابند. [14] .

ابن اسحاق علاوه بر فعالیت های وی بر ضد اسلام از اشعاری که وی سروده و نام زنان مسلمان را در آنها می آورده(تشْبیب)یاد کرده است. [15] . کشتن او کار ساده ای نبود زیرا او سخت مراقب خود بوده و در خانه قلعه مانند خود در میان یهودیان بنی النضیر زندگی می کرد. [16] مشکل اصلی آن بود که او را از پناهگاهش بدر آورده و به قتل برسانند. [17] . محمد بن مسلمه و ابونائله تصمیم گرفتند با فریب کعب او را از خانه بیرون آورند. ابتداء ابونائله برای مکر خویش از رسول خدا(ص) اجازه گرفت. [18] .

ابونائله که با محمدبن مسلمه و کعب بن اشرف برادران رضاعی بودند، نزد کعب رفته و پس از آن که آن اطراف خلوت شد به کعب گفت: آمدن این مرد رسول خدا(ص) برای ما بلا بود، تمامی عرب به جنگ ما آمدند و از یک کمان بر ما تیر اندازی کردند، راهها بر ما مسدود گشته و خود و خانواده مان گرفتار مشکل شده ایم. او به کعب گفت: همراه عده ای قصد خوار کردن رسول خدا(ص) را دارد. پس از آن گفت که می خواهد قدری خرما از او بخرد اما پولی ندارد در عین حال حاضر است تا سلاحهای چندی را گرو بگذارد. این در اصل مکری بود از سوی مسلمانان تا اگر در وقتی دیگر با سلاح آمدند کعب هراس نکند چون او بطور طبیعی احساس وحشت می کرد. شبانگاه مسلمانان عازم شدند و رسول خدا(ص) تا بق

ابونائله در خانه کعب را زد و کعب شد تا بیرون آید. در این حال همسرش مانع او شده به او گفت که تو در حال جنگی و چنین کسی در این وقت نباید از خانه خارج شود. کعب سخن زن را نپذیرفت و بیرون آمد. آنها قدری با یکدیگر گفتگو کردند و پس از آن با توافق او به سوی نقطه ای بنام «شرج العجوز» براه افتادند. در راه ابونائله دست به موهای کعب کشیده از عطری که او بر سرش زده تعریف کرد، بار دوم نیز چنین کرد تا او مطمئن شد، بار سوم موهای بلند او را در دستانش پیچید، او را زمین زد و به دیگران گفت تا او را بکشند. پس از آن به سرعت از محله بنی النضیر که بخاطر فریاد کعب آتش بر بامهای خود روشن کرده بودند گریختند و به سوی مسجد آمدند؛ رسول خدا(ص) که مشغول نماز بود، با شنیدن صدای تکبیر آنان بیرون آمده از ایشان استقبال کرد. [19] .

داستان زیبای کشتن کعب بن اشرف را عباد بن بشر در شعری آورده، او تأکید می کند که آنها پنج نفر بوده و خداوند نفر ششم آنان بود. کشتن کعب یهودیان مدینه را به شدت ترساند. رسول خدا(ص) فردای آن روز فرمود که هر کس از بزرگان یهود را دیدند بکشند و بدین ترتیب تا مدتی یهودیان سرشناس آفتابی نمی شدند. [20] در اشعاری از کعب بن مالک که آنها را در جریان واقعه بنی النضیر سرود اشاره کرد که کشته شدن کعب (پیش از آن)باعث ذلت بنی النضیر شده بود. او تأکید دارد که قتل وی به دستور رسول خدا(ص) بوده است. [21] . در شعری نیز که ابن اسحاق آن را از امام علی(ع) دانسته اما ابن هشام در این نسبت تردید کرده در غزوه بنی النضیر اشاره به قتل کعب بن اشرف شده و نحوه وقوع آن حادثه گزارش شده است. [22] .

بعدها که خزرجیان دیدند افتخار کشتن کعب نصیب اوس شده، از رسول خدا(ص) برای کشتن ابن ابی الحقیق یهودی اجازه گرفتند و او را کشتند. در ستایش انصار بخاطر کشتن این دو نفر شعر نیکویی از حسان نقل شده است. [23] به گزارش ابن سعد، پس از قتل کعب، یهودیان نزد رسول خدا(ص) آمدند و گفتند که رفیق آنان به فتک کشته شده؛ آن حضرت کارهای کعب را به یادشان آورد و از آنان خواست تا پیمانی مجدد با او ببندند و بستند؛ ابن سعد می گوید که آن پیمان نزد علی(ع) بوده است. [24] .

در اصل گناه بزرگ کعب علاوه بر آن که شاعر هجو کننده اسلام بود، رفتن او به مکه و تحریض قریش بر ضد اسلام بود. یهودیان مدینه متعهد شده بودند که با قریش مراوده ای نداشته و هیچ گونه همکاری با آنان نداشته باشند. پیش از این در قرار نامه اهل مدینه و از جمله یهودیان با رسول خدا(ص) آمده بود که اگر کسی ظلم یا خطایی کند مورد عقوبت واقع خواهد شد. [25] گناه دیگر او آن بود که با آوردن نام برخی زنان مسلمان در اشعار خود سبب آزار آنها می شد.

ابن اسحاق می گوید: زمانی که رسول خدا(ص) فرمود که به هر یک از سران یهود دست یافتید او را بکشید، محیصّة بن مسعود از اوس یکی از تجار یهود را که طرف تجارتی او بود به قتل رساند. برادر محیصه، به وی اعتراض کرد اما محیصه گفت: حتی اگر رسول خدا(ص) دستور به قتل تو نیز که برادرم هستی می داد، تو را می کشتم. محیصه گفت: دینی که تو را تا به اینجا رساند، باید چیز شگفتی باشد. این مسأله، زمینه را برای اسلام آوردن محیصه فراهم کرد. [26] . [27]

 


[1] قبیله بنی مراد و بنی مذحج از قبایل یمنی و طبعاً قحطانی هستند. انصار نیز یمنی بودند در حالی که رسول خدا(ص) عدنانی بود. بدین ترتیب این زن بر آن بود تا یمنی ها را وادار کند تا از حمایت یک غریبه عدنانی دست بردارند. از جمله کارهای زشت او انداختن کهنه های حیض در مسجد بنی خطمه بود؛ نک: سبل الهدی والرشاد، ج 6، ص 26.

[2] المغازی، ج 1، صص 172 - 173.

[3] السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 3، ص 637 (اَلا اَخذ لی من ابنة مروان؟).

[4] انساب الاشراف، ج 1، ص 373.

[5] المغازی، ج 1، ص 173؛ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 4، ص 637؛ نک: امتاع الاسماع، ص 102.

[6] عنوان یهودی را ابن سعد و مقریزی بدو دادند؛ نک: طبقات الکبری، ج 1، ص 28؛ إمتاع الاسماع، ص 103؛ بلاذری می گوید: عَفَک نیز گفته شده؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 373.

[7] گروهی از طایفه خزرج و گروهی از اوس با این نام شناخته می شدند: نک: معجم قبایل العرب، ج 2، ص 834.

[8] السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 4، صص 436 ،435؛ المغازی، ج 1، صص 174 - 175.

[9] انساب الاشراف، ج 1، ص 374.

[10] المغازی، ج 1، ص 636.

[11] السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 3، ص 51.

[12] تاریخ المدینه المنوره، ج 2، ص 459.

[13] آل عمران، 186؛ سوره آل عمران در حول و حوش غزوه احد در سال سوم هجری نازل شده است؛ در باره آیه مذکور نک: سبل الهدی والرشاد، ج 6، ص 40.

[14] المغازی، ج 1، ص 187؛ انساب الاشراف، ج 1، ص 374؛ پیش از این نیز اشاره کرده ایم که شعر، آن هم شعر هجوی چقدر تأثیر داشته و همه از آن گریزان بودند بطوری که مشرکین بخاطر هجو حسان بن ثابت حاضر به تحمل کعب بن اشرف که برای کشته گان آنان شعر می سرود، نبودند.از اینجا حساسیت رسول خدا(ص) در قتل این قبیل شاعران که کفار را بر ضد اسلام تحریک می کردند به دست می آید.

[15] السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 3، ص 54.

[16] آثار قلعه کعب بن اشرف که نشان استحکام آن بوده تا چند سال قبل (1397ق) وجود داشته است؛ نک: مدینه شناسی صص 246 - 248.

[17] تاریخ المدینةالمنوره، ج 3، ص 456.

[18] تاریخ المدینةالمنوره، ج 2، ص 457.

[19] المغازی، ج 1، صص 187 - 189؛ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 3، صص 55 - 57.

[20] المغازی، ج 1، ص 191؛ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 3، ص 56.

[21] السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 3، صص 199 ، 57

فغودر منهم کعبٌ صریعاً

فذلّت بَعْد مَصْرعه النضیر

بأمر محمد اذ دس لیلاً

الی کعَبْ اخا کعب یسیر.


[22] السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 3، ص 197.

[23] السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 3، ص 276.

[24] المصنف، عبدالرزاق، ج 5، ص 204؛ تاریخ المدینةالمنوره، ج 2، ص 461؛ سبل الهدی والرشاد، ج 6، ص 46.

[25] نک: بحث نخستین قانون اساسی امت واحده.

[26] السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 1، ص 58؛ البته در ادامه نقل دیگری نیز در اسلام آوردن مخیصه آمده است.

 

 

 

 [27] تاریخ سیاسی اسلام (جلد یکم) ، رسول جعفریان ، انتشارات دلیل ما ، چاپ هفتم 1387 ، صفحه 496 تا 501